خلاصه داستان : در حالی که پدر خانواده، افسر نیروی دریایی، دور از خانه به سر می برد، «مارگارت هال» (سویینتن) سرپرستی سه فرزندش را به عهده دارد. پس از یک درگیری شبانه میان «بو» (تاکر)، پسر بزرگ و نوجوان خانواده، با مردی مسن تر از خود به نام «داربی» (لوکاس)، «مارگارت» جسد «داربی» را در ساحل پیدا می کند و آن را به دریا می اندازد...

خلاصه داستان : گروهی از جوانان که در حال مسافرت هستند، توسط یک قاتل بدشکل و وحشی که قربانیانش را با اره برقی تکه تکه می کند، شکار می شوند...

خلاصه داستان : 4 دوست آمریکایی برای گزراندن تعطیلات به مکزیک می روند، که در آنجا با یک توریست آلمانی آشنا می شوند و این توریست آلمانی آنها را متقاعد می سازد تا برای پیدا کردن برادر گمشده اش به او کمک کنند. که برادرش آخرین بار همراه با دوست دخترش نزدیک خرابه های مرموزی دیده شده است.....

خلاصه داستان : این فیلم در مورد یک دانشجوی تازه وارد بنام «متیو» است که در یک آسانسور، در حالی که برق ها قطع شده است، دختر رویاهایش را ملاقات می کند. متیو هیچ گاه چهره ی او را نمی بیند، اما عاشقش می شود. بعد از این ماجرا، تنها چیزی که متیو می داند این است که دختر رویاهایش در یک خوابگاه با ۱۰۰ دختر دیگر زندگی می کند، و او تصمیم می گیرد که هرطور شده او را بیابد...

خلاصه داستان : یک عکاس هفده ساله پس از اینکه قانون خود را شکسته و عاشق یکی از مدلهای نوجوانش می شود، درگیر قتل و جنایت می شود و...

خلاصه داستان : داستان بر روی "ورونیکا" تمرکز دارد، زنی در میانه بیست سالگی که به نظر می رسد همه چیز دارد، چهره زیبا، کار خوب و زندگی عالی. اما او تصمیم می گیرد به زندگی اش پایان دهد...

خلاصه داستان : درامی خانوادگی واقع در جهانی تیره و خونین که ترکیب شده با هنرهای رزمی، فرانگ گریلو (فرار از زندان) در نقش "آلوی کولینا" ظاهر شده، یک ستاره ی ورزشی افسانه ای که صاحب یک سالن ورزشی می باشد و میخواهد نسل بعدی مبارزان را تربیت کند، جوآنا گویینگ (House Of Cards) نقش همسر معتاد و عجیبش را بازی میکند. همچنین او دو پسر نیز دارد که راه پدرشان را ادامه می دهند...

خلاصه داستان :در شهر بوستون در دهه 90 یک دادستان و نیز یک مامور فاسد اف بی ای با هم همکاری می‎کنند تا مسئول پرونده‎ای شوند که کل سیستم عدالتی بوستون را درگیر می‎کند...

خلاصه داستان :زمانی که مردی سیاه پوست به پسری 10 ساله و سفید پوست لبخند می‌زد سبب بروز دعوا بین دو گروه مافیایی می‌شود

خلاصه داستان :سوفی کنوی 25 ساله با زندگی خود در یک تقاطع، به خانه کوچکی که همیشه می خواست فراموش کند، به خانه برگشت.